دفاع هشت ساله در برابر متجاوز، “مقدس” نامیده میشود؛ چرا که هدف آن، صیانت از تمامیت ارضی، استقلال و ارزشها بود. با این حال، پاسداشت این ایثار بزرگ و مقدس، نباید به معنای چشمپوشی از تحلیل انتقادی تجربیات آن دوران باشد.
تقدس دفاع، به معنای تقدس تمامی سیاستها، تصمیمگیریها و روشهای به کار گرفته شده در طول جنگ نیست. به بیان دیگر، ما باید بتوانیم به شکلی شجاعانه و عالمانه، میان قداست هدف و ارزش رزمندگان از یک سو، و کارآمدی یا خطاهای راهبردی و تاکتیکی دست اندرکاران از سوی دیگر، تمایز قائل شویم. اگر قرار باشد درسهای واقعی از این دورهی سرنوشتساز گرفته شود، نقد بیطرفانه و مستند، نه تنها خدشهای به مقام شهدا وارد نمیکند، بلکه احترام به خون آنان نیز هست.
پرسش این است که آیا تمامی راهکارها و تصمیمات در آن مقطع تاریخی، بهینهترین و کمهزینهترین روش برای دفع متجاوز و حفظ جان نیروهای خودی بود؟ آیا ممکن بود تا با تدابیر دیپلماتیک و نظامی هوشمندانهتر، دوراندیشیهای راهبردی و مدیریت نظامی کارآمدتر، به نتایج مطلوب تری با تلفات و هزینههای کمتر دست یافت؟
برای انجام چنین بازخوانی انتقادی و مستندی، نمیتوان تنها به روایتهای رسمی و کلیشهای اکتفا کرد بلکه ضرورت دارد تا پژوهشهای تاریخی و تحلیلی مستند و مبتنی بر رویکرد واقعگرایی نیز انجام شود. در این زمینه، آثار محققان و تاریخنگارانی مانند “جعفر شیرعلینیا” قابل تأمل است. شیرعلی نیا در آثارش تلاش کرده تا با دوری از نگاههای احساسی صرف و با استناد به منابع گسترده، تصویری چندبعدی از جنگ ارائه دهد.
این دست از تحقیقات، به جای ارائهی یک روایت یکسویه، به تحلیل زمینههای سیاسی، اجتماعی و بینالمللی جنگ، بررسی تصمیمات کلان فرماندهی، و تبیین موفقیتها و ناکامیها میپردازند. مطالعهی این آثار به ما کمک میکند تا درک کنیم که جنگ، پدیدهای ساده و تکعلتی نیست، بلکه تلفیقی از ارادهی مردمی، محدودیتهای داخلی، بازی قدرتهای جهانی و محاسبات راهبردی گاه درست و گاه نادرست است.
هدف از بازخوانی انتقادی دفاع مقدس، تخریب نیست. تنها از طریق چنین مواجههی صادقانهای با تاریخ است که میتوانیم میراث دفاع مقدس را نه به عنوان یک اسطورهی دستنیافتنی، بلکه به عنوان یک تجربهی گرانبهای ملی زنده نگه داریم؛ تجربهای که میتواند چراغ راه برای مواجهه با چالشهای فعلی و پیشروی ما نیز باشد.
منبع: ofoqesevom
پایان/
نظر شما